مصالح دار

لغت نامه دهخدا

مصالح دار. [ م َ ل ِ ] ( نف مرکب ) خوراکی که دارای مصالح بود. || آنکه دارای مصالح بنایی باشد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مصالح شود.

فرهنگ فارسی

خوراکی که دارای مصالح بود

جمله سازی با مصالح دار

گويا اضافه كردن جمله ان كنتم مؤ منين اشاره به اين است كه اين دستورات اجتماعى واخلاقى هنگامى ريشه دار و ثمربخش خواهد بود كه از نور ايمان روشن گردد، اما اگربدون پشتوانه ايمان باشد و تنها روى يك سلسله مصالح مادى تكيه كند، دوام و بقائىنخواهد داشت.
اخلاص و ارادت آية الله ميلانى به امام خمينى بر كسى پوشيده نبود چنانچه در نامه اشخطاب به امام خمينى در دوران تبعيد امام در تركيه مى گويد: ((خوشا به سعادت آنسرزمين كه حضرتعالى در آن تشريف داريد)) اما در كنار اين آنچه بيشتر جالب توجهاست ايشان اخلاص و ارادتش با انگيزه و جهت دار بوده و به جهت مصالح مسلمين از ايشانهمواره پشتيبانى كرده است. در اين خصوص به خاطره شهيد سعيدى گوش مى سپاريم:
لازم است پدران و مادرانى كه عهده دار تربيت فرزندان هستند، در تماممراحل زندگى كودك ناظر مصالح جسم و جان او باشند و هر دو را به موازات يكديگرمورد توجه دقيق و پرورش صحيح قرار دهند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کونی
کونی
لاشی
لاشی
اگزجره
اگزجره
فال امروز
فال امروز