مزدی پز

لغت نامه دهخدا

مزدی پز. [ م ُ پ َ ] ( نف مرکب ) مزدی پزنده. نانوا که از خمیر مشتری نان پزد و مزد پختن گیرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(مُ. پَ ) (ص فا. ) نانوایی که آرد یا خمیر از اشخاص گرفته در مقابل مزد نان بپزد.

فرهنگ فارسی

(صفت ) نانوایی که آرد یا خمیر از اشخاص گرفته در مقابل مزد نان پزد.

ویکی واژه

نانوایی که آرد یا خمیر از اشخاص گرفته در مقابل مزد نان بپزد.

جمله سازی با مزدی پز

«تا آن‌جا که دیده‌ام رسم بر این است که در آخر باید پوزش خواست و من چنین کاری نمی‌کنم؛ چرا که در مقابل مزدی که گرفته‌ام کوششم –در ترجمهٔ این کتاب- از سر خیلی‌ها زیادتر است.»
وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ اگر چنانست که شما خدای را میخواهید و رسول او، وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ و سرای آن جهانی، فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً (۲۹) اللَّه بساخت نیکوکاران را از شما مزدی بزرگوار.
گروهی از پرستاران و کمک‌پرستاران در شهرستان فسا، در برابر ساختمان فرمانداری در اعتراض به عدم رسیدگی به درخواست‌هایشان، تجمع اعتراضی برپا کردند. معترضان که در شرایط کار سخت و اضافه کار اجباری، حقوقشان بسیار ناچیز است، خواستار بهبود مزایای مزدی پرداختی از جمله مزایای تعرفه‌گذاری شدند.
وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ و هر که بر ایستاد کند از شما بفرمان برداری خدای را و رسول او را، وَ تَعْمَلْ صالِحاً و کردار نیک کند، نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ او را دهیم مزد او دوباره، وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً (۳۱) و ساختیم او را در بهشت مزدی نیکو کریم آزاده آسان.
«تا آن‌جا که دیده‌ام رسم بر این است که در آخر باید پوزش خواست و من چنین کاری نمی‌کنم؛ چرا که در مقابل مزدی که گرفته‌ام کوششم –در ترجمهٔ این کتاب- از سر خیلی‌ها زیادتر است.»
مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً آن کیست که وام دهد باللّه عز و جل، قَرْضاً حَسَناً وامی نیکو، فَیُضاعِفَهُ لَهُ تا آن وام او را اندتویی کند و اند باره، وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ (۱۱) و او راست مزدی نیکو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هیت یعنی چه؟
هیت یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز