قیمه قیمه

فرهنگ معین

( ~. ~. ) [ تر. ] (ص مر. ) ریز ریز، قطعه قطعه.

ویکی واژه

ریز ریز، قطعه قطعه.

جمله سازی با قیمه قیمه

از نذر هایی که بین مردم پخش می‌شود میتوان به قیمه و قیمه نثار اشاره کرد که در تهران اهمیت بسیاری دارد.
آش جوش پره، آش لخشک، آش بلغور ترش، قلیه آش، ِآش بلغورشیر، آش انار، آش آماج، آش گوشواره، آش بورش، آش دوغه، آش قیمه
دوغ پای یا قیمه سیستانی یکی از غذاهای سنتی سیستانی رایج میان مردم سیستانی در سیستان است. دوغ پای در واقع یک خورش است که به جای آب با دوغ تهیه می‌شود و از محصولات دامی به دست می‌آید.
صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک
خوش است صحنک بغرای پر ز قیمه صباح گشای این در دولت برویم ای فتاح
پرده ای باشد حجاب اندر میان دوستان بهر قیمه زان نخودها را مقشر می کنند
مطبخی باز مگر طینت ماهیچه سرشت که شد از نکهت قیمه همه عالم چو بهشت