فسرده اتش

لغت نامه دهخدا

( فسرده آتش ) فسرده آتش. [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ / دِ ت َ ] ( ص مرکب ) کسی که در درونش سوزی نیست. بی احساس. بی رگ. بی غیرت:
سوختگان عشق را دود به سقف میرود
وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان.سعدی.

فرهنگ فارسی

( فسرده آتش ) کسی که در درونش سوزی نیست بی احساس.

جمله سازی با فسرده اتش

نکرد در دل من کار، عشق شورانگیز زهیزم تر من شد فسرده آتش تیز