 
							سرخ درد
دانشنامه عمومی
جمله سازی با سرخ درد
حال درد اندرونی حاجت تقریر نیست خود همی گوید سرشک سرخ و روی زرد من
							مایه شادی عالم درد اوست سرخ روی جاودان رخ زرد اوست
							زرنگ زرد و اشک سرخ (صامت) حال او بنگر ز درد دوری خود از برون سیر درونش کن
							کند کوز پشتت، رخ سرخ زرد جوانیت پیری، درستیت درد
							صدق و اخلاص و نیاز و سوز و درد نی زر و سیم و قماش سرخ و زرد
							چونک چشمم سرخ باشد در عمش دانمش زان درد گر کم بینمش
						 
					 
		 
			 
			 
			