ساده نمک

لغت نامه دهخدا

ساده نمک. [ دَ / دِ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) ملیح. با نمک. نمک ناب و خالص:
ساده زنخدان بدم و ساده کار
ساده نمک بودم و ساده شکر.سوزنی.

فرهنگ معین

( ~. نَ ) (ص مر. ) زیبا، بانمک.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - نمک ناب و خالص. ۲ - بانمک ملیح.

جمله سازی با ساده نمک

ای دل ساده گفتمت، نام وفا مبر کنون مرهم داغ خویش را، از نمک امتیاز ده
کوکریستا‌ل‌ها "جامداتی هستند که مواد تک فازی بلوری تشکیل شده از دو یا چند ترکیب مولکولی یا یونی مختلف هستند و به طور کلی در نسبت استوکیومتری، حل شونده و نمک ساده نیستند." یک تعریف گسترده‌تر این است که "کوکریستال‌ها از دو یا چند جزء تشکیل شده‌اند که یک ساختار کریستالی منحصر به فرد با خواص منحصر به فرد را تشکیل می دهند." چندین طبقه بندی از آن‌ها وجود دارد.