روز چک

لغت نامه دهخدا

روز چک. [ زِ چ َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) رجوع به «روز جک » و چک و جک شود.

جمله سازی با روز چک

گذشت مدّت ماهی که هر شبی تا روز بصد هزار حیل طبع را بر آن دارم
آنکه از روز نخستین در ره مهر و وفا با کسی گامی نپیموده است جز با ما، توئی
خورشید سوی مشرق از آن راه گم نکرد کز روی همچو ماه تو هر روز نور یافت
به خود، بی خود، به صد زاری و صد سوز همه شب این مثل می گفت تا روز
فیض در دنیا برای آخرت کاری نکرد مثل او در روز محشر شرمساری هست نیست
من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: ((در روز قيامت براى هر فردپيمان شكن، پرچمى برافراشته خواهد شد كه معرف پيمان شكنى او گردد)).