( و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون ما اءريد منهم من رزق و ما اءريد اءن يطعمون اناللّه هو الرزاق ذو القوة المتين )؛(65) و جن و انس را نيافريديم؛ جز براى آنكه مرا بپرستند و از آنان هيچ روزى نمى خواهم، و نمى خواهم كه مرا خوراك دهند؛ خداستكه خود روزى بخش نيرومند استوار است؛ ( فان اللّه غنى عن العالمين )؛(66)يقينا خدا از جهانيان بى نياز است.
رهرو در سومین سیر خود به سراغ میکائیل میرود و او را رزق دهنده و کلیددار باران و روزی است به مدد میخواند و میکائیل در پاسخ میگوید که او نیز مانند سالک در این درد فرو مانده و باران، اشک او و رعد، فریاد دلش است. در این بخش سالک متوجه میشود که میکائیل مجری رزق مردم است نه رزاق، و روزی دهنده حقیقی خداست. این بخش شامل ۴ حکایت میباشد.
((هنگامى كه قائم ما قيام كند، سراسر زمين به نور پروردگارش روشن گردد و مردم ازنور خورشيد، بى نياز شوند و تاريكى از ميان برود و يك انسان در حكومت آن حضرتبه مقدارى عمر مى كند كه داراى هزار پسر شود كه در ميان آنان هيچ دختر نيست، زمينگنجهاى خود را آشكار كند به طورى كه مردم، آن گنجها در را روى زمين بنگرند و انسانبه جستجوى فقيرى مى پردازد كه به او از مالش احسان كند و يا زكاتش را به او بدهد،كسى پيدا نمى شود كه اين اموال را از او بگيرد و مردم بر اثر رزق و روزى فراوانِخداوند عطا بخش، بى نياز هستند)).