قرآن كريم همراه با تحدى به مثل راه تمثال را نيز نشان داده است. دو فرد از يك نوع كهاوصاف مشتركى دارد، مثل يكديگر است. وقتى انسان مى تواندمثل چيزى را بياوريد كه خود آن چيز را به خوبى بشناسد و خداى سبحان ابتدا قرآن رامعرفى مى كند و در معرفى آن مى گويد: كتابى است كه خطوط كلى معارف علمى و نيزسعادت بشر را ترسيم مى كند و با اين كه در طى چندسال نازل شده مطالب آن هماهنگ است و اختلافى در سراسر آن نيست. شما نيز اگربخواهيد مثل آن را بياوريد راه آوردن مثل قرآن اين است.
ابی جوان سر به هوا و بزنبهادری است که کوششهای برادرش کریم و مادرش برای به راه آوردن او بینتیجه است. کریم، به توصیه داییاش، ابی را با دختری به نام نسرین آشنا میکند که از پسر نابینایش سعید مراقبت میکند و در کافهٔ عباس آواز میخواند. کریم ابی را از ادامهٔ رابطه با نسرین بر حذر می درد و با دیدن نسرین در مییابد که او زنی است که سالها پیش در بندر رها کرده و سعید فرزند خود اوست. آن دو با هم آشتی میکنند، و ابی گمان میکند که کریم به او نارو زدهاست. ابی، به توصیهٔ عباس، کریم را به خانهٔ خلوتی میکشاند تا از او انتقام بگیرد؛ اما نسرین ماجرای علاقه دیرین خود و کریم را به ابی توضیح میدهد. ابی خود را وارد معرکه میکند و به ضرب چاقوی عباس از پا در میآید.