ذو عدوان

لغت نامه دهخدا

ذوعدوان. [ ع َ دَ] ( ع ص مرکب ) ذئب ذوعدوان؛ گرگ که بر مردم دود و حمله آرد. و در مثل است: السلطان ذوعدوان و ذوبدوان.

فرهنگ فارسی

ذئب ذو عدوان گرگ که بر مردم دود و حمله آرد.

جمله سازی با ذو عدوان

برای حفظ مشک آب پیش حمله عدوان خریداری به جان می‌کرد نوک تیر و پیکان را
معاويه گفت: مى خواهم در جنگ جدى باشيد و همگان نيزه و سنان برداريد و به اتفاق برعلى عليه السلام حمله كنيد، شايد عالم و آدم از ظلم و عدوان و جور و طغيان او خلاصشوند.
2 عدوان به معناى تعدّى و تجاوز در ظلم است؛ يعنى ظلم به ديگرى از حدّ خودِ ستم بگذرد(885).
ز پشت زین بر وی خاک خاکم بر سر از عدوان همایون شهسواری را نگون کردی نگون گردی
اولاد عدوان (به عربی: أولاد عدوان) یک شهرداری در الجزایر است که در استان سطیف واقع شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سراسیمه یعنی چه؟
سراسیمه یعنی چه؟
کیری یعنی چه؟
کیری یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز