دیده وری حریق
جمله سازی با دیده وری حریق
به نزد بی بصران پرده بر معانی کش وگر به دیده وری برخوری برو بگشا
بجز از آبله پا که کنندش پامال در همه روی زمین دیده وری پیدا نیست
غوطه در چشمه خورشید زند دیده وری که چو شبنم سبک از گلشن امکان برخاست
شحنه دیده وری کو، که درین فصل بهار هرکه دیوانه نگشته است به زنجیر کند
ز لاف دیده وری بی بصر به چاه افتد فزاید از ره نارفته کوری کوران