دل دل زدن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با دل دل زدن
عطار چنان غرق غمت شد که دلش را یک دم دل دل نیست زمانی سر سر نیست
راز ازلی مشکل پوشید توان از دل دل خواجه این منزل من محرم این رازم
ای مشعله آورده دل را به سحر برده جان را برسان در دل دل را مَسِتان تنها
کاکوتی، که یکی از دم نوشهای معروف روستای قوچقر است که در فصل بهار از کوه دل دل جمع میکنند.
عقل عقل و دل دل جان دو صد جان چو توی واجب آید که به اقبال تو بر تن نتنیم