دق داری

واژه‌ی دق‌داری در لغت به‌عنوان یک حامص مرکب به‌کار رفته و به حالتی اشاره دارد که فرد در آن از بیماری دق یا سل رنج می‌برد. این اصطلاح در متون قدیمی پزشکی و فرهنگی ایران به‌کار می‌رفته و بیانگر رنج، محنت، آزار و زحمت ناشی از این بیماری است. بر پایهٔ منابعی مانند فرهنگ ناظم‌الاطباء، دق‌داری مترادف با مسلولی در نظر گرفته شده و نشان‌دهنده‌ی شرایط سخت و طاقت‌فرسای ناشی از بیماری سل است. این واژه در گذشته برای توصیف حال بیمارانی به‌کار می‌رفته که از علائم شدید این بیماری رنج برده و دچار ضعف و ناتوانی می‌شدند. برای دریافت اطلاعات دقیق‌تر و جامع‌تر دربارهٔ ریشه‌ها، کاربردهای دیگر و تاریخچهٔ این واژه، می‌توان به مدخل اصلی دق در فرهنگ‌های معتبر مراجعه نمود. این رویکرد به درک عمیق‌تر از سیر تحول معنایی و کاربردی واژه در متون کهن کمک خواهد کرد.

لغت نامه دهخدا

دق داری. [ دِ ] ( حامص مرکب ) حالت دق دارنده. مسلولی. رنج و محنت و آزار و زحمت. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دق شود.

فرهنگ فارسی

حالت دق دارنده. مسلولی. رنج و محنت.

جمله سازی با دق داری

اگر قد ترا شمشاد گویم جای آن داری وگر روی ترا خورشید خوانم در خور اینی
آتشین داری زبان و دل سیاهی چون چراغ گرد خود گردی از آن تردامنی چون آسیا