لغت نامه دهخدا
دخل کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عایدی آوردن. فایده دادن. || عایدی داشتن. فایده بهم رسانیدن.
دخل کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عایدی آوردن. فایده دادن. || عایدی داشتن. فایده بهم رسانیدن.
( مصدر ) دخالت کردن تصرف کردن.
عایدی آوردن
💡 دخل عمرم خرج شد در انتظار گرچه من بر صبر کردن قادرم