دام و داهول

لغت نامه دهخدا

دام و داهول. [ م ُ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) ( از اتباع ) مرکب از دام و داهول. دام داهول؛ احبولة. رجوع به دام و نیز رجوع به داهول و داحول شود.

جمله سازی با دام و داهول

همچو مرغ و ماهی اندر زلف یار افتاده‌ایم ما و دل او در هزاران دام و درصد شست من
به معراج فنا آن همّتم رو داده بود امشب که عنقا صد رهم افتاد در دام و رها کردم
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به کریستینا، دام و گربه اشاره کرد.
ذرت خوشه‌ای در کشورهای پیشرفته به عنوان خوراک دام و طیور مورد استفاده قرار می‌گیرد.
میهمان نشگفت اگر باشد به صحرا دام و دد هرکجا شمشیر و تیر و نیزه باشد میزبان
2 - دام و حيوانات بايد يكسال يا بقولى يازده ماه از مالكيت آن گذشته باشد پس اگرشخص 50 گوسفند بخرد و پس از گذشت ده ماه آن را بفروشد زكات ندارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مرسوله
مرسوله
گده
گده
اورگیم
اورگیم
با دقت
با دقت