خستگی گرفتن

لغت نامه دهخدا

خستگی گرفتن. [ خ َ ت َ / ت ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) ماندگی گرفتن. ماندگی دور کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

ماندگی گرفتن ماندگی دور کردن

جمله سازی با خستگی گرفتن

درنظر گرفتن برهم‌کنش سازه و سیال از جمله مهم‌ترین ملاحظات در طراحی بسیاری از سیستم‌های مهندسی نظیر هواپیماها، موتورها و پل‌ها است. چشم‌پوشی از این برهم‌کنش به ویژه در وضعیت ارتعاشی آن عواقب ویرانگری به دنبال خواهد داشت. این وضع وقتی تشدید می‌شود که مصالح به کار رفته در سازه از دید خستگی مکانیکی نیز آسیب‌پذیر باشند.
با شدت گرفتن فشارهای داخلی و خارجی دستگاه آشفته قاجار اواخر عصر ناصرالدین‌شاه نتوانست از تنش‌ها جلوگیری کند. شاه هر روز بیش از پیش به دلیل مشکلاتی که دامنگیر کشورش بود مورد سرزنش قرار می‌گرفت و علایم خستگی و دلسردی در رفتار شاه آشکار می‌شد.
با شدت گرفتن فشارهای داخلی و خارجی دستگاه آشفته قاجار اواخر عصر ناصرالدین‌شاه نتوانست از تنش‌ها جلوگیری کند. شاه هر روز بیش از پیش به دلیل مشکلاتی که دامنگیر کشورش بود مورد سرزنش قرار می‌گرفت و علایم خستگی و دلسردی در رفتار شاه آشکار می‌شد.
با قرار گرفتن فرد آماده علم کشی در پشت علم، سایر علمداران علم را به صورت گروهی از پایه برداشته و بر روی کمربند علمدار سوار می‌کنند. علمدار بسته به توانایی و مهارت خود و نیز سنگینی و حجم علم، آن را از چند گام تا مسافتی قابل ملاحظه حمل می‌کند. با مشاهده آثار خستگی در علمدار، فرد دیگری به همین ترتیب به عنوان علمدار بعدی عمل می‌کند.