حق شکن

لغت نامه دهخدا

حق شکن. [ ح َ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) آنکه حق را انکار کند. آنکه حق را پایمال کند.

فرهنگ فارسی

آنکه حق را انکار کند

جمله سازی با حق شکن

مدار شکن‌های بادی از فشار هوای فشرده شده برای دور کردن جرقه از محل کنتاکت‌ها استفاده می‌کنند. در این مدارشکن‌ها کنتاکت‌ها با یک حرکت سریع بین خود یک مسیر برای عبور هوای فشرده ایجاد می‌کنند و هوا در طول خروج هوای یونیزه شده را نیز با خود خارج می‌کند.
پس از اعتراضات شهریور ۱۴۰۱برنامه گوگل و گوگل پلی دارای محدودیت برای دانلود فیلتر شکن شد و گوگل پلی در ایران مسدود گردید.
این رفتار ماهیتی مخرب نداشت: هکرهای MIT به دنبال آسیب رساندن به سیستم ها یا کاربران آنها نبودند. این کاملاً در تضاد با تصویر مدرن و تشویق شده رسانه ای از هکرهایی است که برای سرقت اطلاعات یا تکمیل تخلفات سایبری، سیستم های ایمنی را شکن می زنند.
زهی پیمان شکن دلبر نکوپیمان به سر بردی مرا بستی و رخت دل سوی یار دگر بردی
آستین بر من فشاند آن دلبر پیمان شکن رخت ما را مینهد بر آستان، واحسرتی!
از سر زلف خود شکن وز گهر سرشک من بافته جیب و پیرهن ساخته گوی انگله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جنگ اول، به از صلح آخر
جنگ اول، به از صلح آخر
چوسی
چوسی
رویداد
رویداد
پیشنهاد
پیشنهاد