حب رند

لغت نامه دهخدا

حب رند. [ ح َب ْ ب ِ رَ ] ( اِ مرکب ) رجوع به حب الغار شود.

جمله سازی با حب رند

💡 مجلس عشقست و رندان مست و ساقی درحضور ساغر می نوش کن شادی سرمستان ما

💡 گر تو جویای لقایی و طلبکار وصال راه رندان طلب و زود اسیری دریاب

💡 ملک از تو شد چنان، که می از جام زر کشد رند شرابخواره که بودش سفال جام

💡 خراباتست و ما مست و خرابیم چو رندان اوفتاده در شرابیم

💡 دوش عشقش تاختن آورد و گفت از توام ای رند هرجایی بس است

💡 عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت