جراحت رسیدن

لغت نامه دهخدا

جراحت رسیدن. [ ج ِ ح َ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) زخم رسیدن. ریش شدن. مجروح گردیدن:
گر ز مژگانت جراحت رسدم
زود برهاند از آنم غم تو.عطار.جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

زخم رسیدن ریش شدن مجروح گردیدن

جمله سازی با جراحت رسیدن

با رسیدن هلیکوپتر آمبولانس، تیم پزشکی به مداوای جراحت‌های او پرداختند. اما رسیدگی‌ها مؤثر واقع نشد و دیوید اِیمِس لحظاتی پیش از ساعت ۱۵ درگذشت. مرگ وی توسط پلیس متروپولیتن «حادثه تروریستی» اعلام شد.