بی عقیده

لغت نامه دهخدا

بی عقیده. [ ع َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عقیده ) بدون عقیده. غیرمعتقد. که پای بند به معتقداتی نیست. رجوع به عقیده و عقیدت شود.

فرهنگ فارسی

بدون عقیده. غیر معتقد. که پای بند به معتقداتی نیست.

جمله سازی با بی عقیده

سلسلهٔ زندیه به دست کریم‌خان زند، رئیس طایفه زند بنیان نهاده‌شد. به عقیده برخی، از دوران حکومت آل بویه از قرن دهم میلادی به این سو خاندان زند نخستین خاندان ایرانی بود که بر ایران حکم‌رانی کرد.
اگر او خدا نباشد ز خدا جدا نباشد بود این عقیده من که گر او خدا نباشد
خاص می نه پندارد کاین بروز اول بود بعد از آن سخن بگسست این عقیده عامست
فروید عقیده داشت در افراد خودشیفته این احساس همه توانی که به صورت معمول در کودکان وجود دارد مجدداً تجربه می‌شود.
مردم ترکمنستان عقیده دارند زمانی که جمشید به عنوان چهارمین پادشاه پیشدادیان بر تخت سلطنت نشست آن روز را نوروز نامیدند.