لغت نامه دهخدا
بندوبست چی. [ ب َ دُ ب َ ] ( ص مرکب ) کسی که در کارهای مختلف با اشخاص مختلف المسلک برای منافع شخصی خود همیشه در زد و بند است. ( فرهنگ فارسی معین ).
بندوبست چی. [ ب َ دُ ب َ ] ( ص مرکب ) کسی که در کارهای مختلف با اشخاص مختلف المسلک برای منافع شخصی خود همیشه در زد و بند است. ( فرهنگ فارسی معین ).
( صفت ) کسی که در کارهای مختلف با اشخاص مختلف المسلک برای منافع شخصی خود همیشه در زد و بند است.
کسیکه در کارهای مختلف با اشخاص مختلف المسلک برای منافع شخصی خود همیشه در زدوبند است.
💡 به آنان گفت: مرا با همين بند و زنجير بكشيد و خون هايم را مشوييد، مى خواهم معاويه رادر قيامت با اين حال، ديدار كنم. (47)
💡 تو از همزادگان پیشی به بند و دلبری کردن من از هم پیشگان بیشم بمدح لشگری کردن
💡 هشام بر آشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوائز حذف كنند و او را در سرزمين(عسفان ) ميان مكه و مدينه به بند و زندان كشند.
💡 وز این بند و بگشای و بستان و ده وز این هان و هین و از این گیر و دار
💡 شیر هم شیر بود گرچه به زنجیر بود نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان
💡 چنان مشتاق خذلانی که با صد بند و صد زندان گریزی در شقاوت گر سعادت را ضمان بینی