بصحرا برون رفتن. [ ب ِ ص َ ب ُ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) محاوره مقرری است که لفظ برون مستدرک باشد. ( آنندراج ): ما را برنگ غنچه دل از گلستان گرفت چون لاله سینه چاک بصحرا برون رویم.سعدی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
محاور. مقرری است که لفظ برون مستدرک باشد ٠
جمله سازی با بصحرا برون رفتن
دوشیزگان سبزه بصحرا برون شدند آخر برون خرام و برون کن ز دل غمی