بسر فوت

لغت نامه دهخدا

بسرفوت. [ ب َ س َ ] ( اِخ ) دژیست از اعمال حلب در جبال بنی عُلَیم که نام آن در فتوح نورالدین محمودبن زنگی آمده است و این دژ پس از ویرانی اکنون ( زمان یاقوت ) بصورت قریه ای درآمده است. ( از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

فرهنگ فارسی

دژ پست از اعمال حلب در جبال بنی علیم که نام آن در فتوح نورالدین محمود بن زنگی آمده است و این دژ پس از ویرانی اکنون بصورت قریه در آمده است.

جمله سازی با بسر فوت

محمد رفیع خان پس شورش یاغی گران، و بعد از ۱۲ سال فرمانروائی، از امور حکومتی کناره گرفت. بعد از سه سال کناره‌گیری از فرمانروائی که غالباً باعتکاف وعبادت شبانه‌روزی بسر می‌برد سر انجام در سّن ۷۵ سالگی به سال ۱۲۳۸ هجری قمری فوت کرد و در بستک به خاک سپرده شد.
جین الیزابت مپتن برای فرصت مطالعاتی در پاریس به همراه شوهرش ریچارد هیلی استاد فلسفه دانشگاه آریزونا بسر میبورد که در ۲ مارس ۱۹۹۶ دچار خونریزی مغزی شد و سه روز بعد به علت آن خونریزی فوت کرد. او ۴۱ سال داشت.