لغت نامه دهخدا
بامبول بازی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه، حقه بازی کردن. تزویر کردن. رجوع به بامبول و بامبول باز شود.
بامبول بازی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه، حقه بازی کردن. تزویر کردن. رجوع به بامبول و بامبول باز شود.
💡 در عشق تو دل بخون من بازی کرد با چرخ به کینم غمت انبازی کرد
💡 من که از نظاره یوسف نمیرفتم ز جا نوخطی دیدم که بازی کرد دل در سینهام
💡 بر دل فکنده پرتو نادیده آفتابی در پرده بازی کرد رخساره در نقابی
💡 دلون هرگز در فیلمی از موج نوی فرانسه بازی نکرد و در عوض در فیلمهایی با گرایش محافظهکار بازی کرد.
💡 سال ۲۰۱۳ فیلمی بر اساس کتاب او به همان نام مسیرها ساخته شد و نقش او را میا واشیکوفسکا بازی کرد.
💡 در سال ۲۰۱۳ که ثروتمند شده بود در ابتدا یکی از نقشهای بزرگسال در کمدی زندگی واقعی یک معلم بازی کرد. در آن سال دومین نقشاش را در کمدی-دراماتیک یک گل پیر بازی کرد ولی در فیلمهای بعدی صاحب موفقیت شد.