مستقیمی

لغت نامه دهخدا

مستقیمی. [م ُ ت َ ] ( حامص ) مستقیم بودن. رجوع به مستقیم شود.

جمله سازی با مستقیمی

میرقادری شرایطِ سیاسی عصر سجاد را سخت توصیف می‌کند به گونه ای که زین العابدین قادر نبود آزادانه کلاس درس برگزار کند. به همین جهت برای انتقال علوم دینی و اخلاقی، از راه‌های غیر مستقیمی چون خرید برده، تربیت آنها و سپس آزاد کردنشان یا فرستادنشان به مناطق دوردست بهره می‌جست. همچنین از قالب دعا و نیایش برای انتقال مفاهیم تربیتی استفاده می‌کرد.
این یک هواپیما بک جت جنگنده با طراحی معمولی بود که بال مستقیمی داشت و از موستانگ پی-۵۱ اقتباس شده بود.
محمدمستقیمی (راهی) در این کتاب به چگونگی ساختار شعر امروز و ماهیت شعر در موضوع تخیل شاعر و تاثیر آن بر مخاطب پرداخته است.
گذشتن از صراط آسان نباشد که می خواهند ذهن مستقیمی
ستاره نیستی درّ یتیمی خوشاب و مستوی و مستقیمی
و مشایخ این طریقت بر آن اند که: اقتدا جز به مستقیمی که از دور احوال رسته باشد درست نیاید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس ننه یعنی چه؟
کس ننه یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز