لغت نامه دهخدا
بازاری کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بازار کردن. عرضه کردن متاع و کالا. ( ناظم الاطباء ). || بر سر زبانها انداختن. همه جایی کردن. بهمه گفتن. بهمه رساندن.
بازاری کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بازار کردن. عرضه کردن متاع و کالا. ( ناظم الاطباء ). || بر سر زبانها انداختن. همه جایی کردن. بهمه گفتن. بهمه رساندن.
عرضه کردن
💡 دو نوع بازار عمومی (جایی که انواع زیادی از کالاها در آن معامله میشود) و بازار اختصاصی (جایی که تنها یک نوع کالا معامله میشود) وجود دارند. بازارها خریداران و فروشندگان علاقهمند زیادی شامل خانوارها، شرکتها و آژانسهای دولتی را در یک «مکان» جمع میکند، لذا پیدا کردن همدیگر را برای آنها آسان میسازد. اقتصادی که اصولاً برای اختصاص منابع بر معاملات میان خریداران و فروشندگان وابسته است، به عنوان اقتصاد بازاری شناخته میشود که در مقابل اقتصاد دستوری یا اقتصاد غیر بازاری مثل اقتصاد هدیه محور است.
💡 تبعیض قیمت نوع سوم را میتوان به صورت تفکیک کردن چند بازار با تقاضای متفاوت مدل کرد. در هر یک از بازارها بنگاه مانند یک انحصارگر غیر تبعیض گذار عمل میکند و سود خود را حداکثر مینماید.کشش تقاضا در بازاری که مشتریان کم مصرف تر را در خود جای میدهد بیشتر است و تقاضای مشتریان حساسیت بیشتری به تغییرات قیمت دارد. در این بازار بنگاه برای افزایش سود، قیمت خود را نسبت به بازار مشتریان پرمصرف کاهش میدهد.