لغت نامه دهخدا
انگور جنگلی. [ اُ رِ ج َ گ َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) هزارجشان. نخوش. امباسلوقی. ماله غوره. بوداوه. دیورز. کرمة البیضاء. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به هزارجشان شود.
انگور جنگلی. [ اُ رِ ج َ گ َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) هزارجشان. نخوش. امباسلوقی. ماله غوره. بوداوه. دیورز. کرمة البیضاء. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به هزارجشان شود.
هزار جشان ٠ نخوش ٠ کرمه البیضائ
💡 و جنگلی است که پوشیده از درختان تبریزی و درختان میوه ای چون سیب ترش و الوی جنگلی و گل محمدی است. زمین های کشاورزی ابی نیز در اطراف همین جنگل ها و دارای باغات انگور و بادام و سیب و زرد الو و سایر میوه هاست.مردم این روستا بیشتر پیشه کشاورزی و دامداری دارند. محصول اصلی کشاورزی در این روستا گندم و جو است که البته به دلیل دارا بودن زمین های زیاد و بارش نسبتا مناسب بیشتر به صورت دیم است.
💡 وجود درختها و درختچههای منحصربهفردی مانند سف، تل، تلکا، زرشک، الاش و لازه به همراه گیاهان میوه دار وحشی مثل ازگل، ولیک، زال زالک، گالش انگور، سولس و تهدونه، بر جذابیت نواحی جنگلی سوادکوه افزوده است.
💡 وجود درختها و درختچههای منحصربهفردی مانند سف، تل، تلکا، زرشک، الاش و لازه به همراه گیاهان میوه دار وحشی مثل ازگل، ولیک، زال زالک، گالش انگور، سولس و تهدونه، بر جذابیت نواحی جنگلی سوادکوه افزوده است.