اصحاب فلسفه
فرهنگ فارسی
جمله سازی با اصحاب فلسفه
در هر صورت، اسلام همه اين معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غيبى وظاهرى هست براى اين كه انسان داراى همه مراتب است و قرآن كتاب انسان سازى است.انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان را انسان كند و همانطورى كه جامعه اش را اصلاح بكند خودش همكامل كند تا برسد به مرتبه عالى. و نبايد آن طايفه به اين طايفه تعرض كند و اينطايفه به آن طايفه. اينها هر كدام مساله اى است براى خودشمستقل، مساله است على حده، تو عقلت نمى رسد كه مثلا فقه چيست، چرا به فقه جسارتمى كنى ؟ تو عقلت نمى رسد، تو عقلت نمى رسد به فلسفه و مافوق فلسفه، چراجسارت به اصحاب آن مى كنى ؟ عقلت نمى رسد. آن هم كه نمى تواند بفهمد كه اينطايفه چى مى گويند و اينها دنبال چى هستند، آن هم حق اعتراض ندارد، اين هم شايد فكرشكوتاه باشد.
در رشته فلسفه و حكمت حضرت صادق (ع ) هميشه با اصحاب و حتى كسانى كه از دين واعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است. نمونه اى از بيانات امام عليه السلام كهدر اثبات وجود خداوند حكيم است، به يكى از شاگردان و اصحاب خود به نام(مفضّل بن عمر) فرمود كه در كتابى به نام (توحيدمفضّل ) هم اكنون در دست است. مناظرات امام صادق (ع ) با طبيب هندى كه موضوع كتاب(اهليلجه ) است نيز نكات حكمت آموز بسيارى دارد كه گوشه اى از درياى بيكران علمامام صادق (ع ) است. براى شناسايى استاد معمولا دو راه داريم، يكى شناختن آثار وكلمات او، دوم شناختن شاگردان و تربيت شدگان مكتبش.