اشتغال داشتن

لغت نامه دهخدا

اشتغال داشتن. [ اِ ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) مشغول بودن به کاری. سرگرم بودن به کاری. || توجه قلبی به کسی یا چیزی:
زنده دلا مرده ندانی که کیست
آنکه ندارد به خدا اشتغال.سعدی.سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم به وجودت اشتغالی.سعدی ( طیبات ).

فرهنگ فارسی

مشغول بودن بکاری. سرگرم بودن بکاری. یا توجه قلبی بکسی یا چیزی.

جمله سازی با اشتغال داشتن

علت علاقه‌ی زیاد مردم قائمشهر به این تیم، زنده نگه داشتن یاد و خاطره‌ی کارخانجات نساجی مازندران است که سال‌ها پیش در این شهر رونق بسیاری داشته و محل اشتغال اکثر جوانان شهر بوده است. باشگاه نساجی ابتدا توسط همین کارخانه تاسیس شد و علت نام گذاری آن نیز همین بود؛ اما پس از ورشکستگی کارخانه، به هیأت فوتبال شهرستان و سپس بخش خصوصی واگذار شد.
بازارچه میرزاکوچک از دو قسمت قدیم (شماره یک) و جدید (شماره دو) تشکیل شده‌است که بیشتر غرفه‌ها در بخش قدیم آن به شغل میوه و تره با ر اشتغال دارند. علاوه برآن محصولات جالیزی و انواع مواد خوراکی از قبیل مواد لبنی و انواع مواد پروتئینی و ماهی و قارچ در این بازارچه عرضه می‌شود داشتن دو پارکینگ طولی با ظرفیت حداقل ۷۰ خودرو از دیگر امکانات این بازارچه است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اونلی فنز
اونلی فنز
مدیون
مدیون
انسجام
انسجام
ارین
ارین