است و بست

لغت نامه دهخدا

است و بست. [ اَ ت ُ ب َ ] ( اِ مرکب، از اتباع ) حالات و واقعات. ( آنندراج از فرهنگ فرنگ ). این ترکیب جائی دیده نشد و گمان نمیرود صحیح باشد.

فرهنگ فارسی

حالات و واقعات

جمله سازی با است و بست

نصرت او هر زمان بیش است و خصم او کم است تا حُسامش خصمْ فرسای است و نصرت پرورست
اوارمینی شهری در شهرستان ساپونه در استان بازگا در بورکینافاسوی مرکزی است و جمعیت آن ۱۴۶۲ نفر است.
سازمان ملل متحد از سال 1946 که افغانستان به مجمع عمومی پیوست، در منطقه مشارکت داشته است و آژانس هایی از قبیل یونیسف از سال 1949 در افغانستان فعالیت می کنند.
خاکِ شیراز که سرمنزل عشق است و امید قبلهٔ مردم صاحب‌دل و صاحب‌نظر است
گرچه صفات فوق به شكلفعل مضارع ذكر شده است ولى منظور از آن بيان صفات وحال منافقان و مؤ منان است و ماضى و حال و مضارع در آن تفاوت نمى كند.
سرا پایت همه اوست ار بدانی که گفتارم چه توحید است و خوانی