ادمیم

لغت نامه دهخدا

ادمیم. [ اَ دُم ْ می ] ( اِخ ) ( لفظی عبریست جمع أدم یا أدوم و معنی آن قرمزست ) عقبه یا راهی است واقع در برابر جلجال در جهت جنوبی وادئی که طریق اریحا و وادی اردن به اورشلیم از آن گذرد. وجه تسمیه وی آنست که قطاع الطریق در آنجا دم ( خون ) عابرین میریختند و از آنجهت آنجا حصنی کردند و محافظینی برای نگهبانی ابناء سبیل گماشتند. ( ضمیمه معجم البلدان ).

جمله سازی با ادمیم

جانا، به یکی گناه از بنده مگرد من آدمیم، گنه نخست آدم کرد
به آدمیم نخوانی دگر اگر یک ره کنی مشاهده پرده های اسرارم
از زمینی تو من هم از زمیم گر تو هستی پری من آدمیم
گر تو گویی به صورت آدمیم هوشمند این سخن عجب دارد
همه از آدمیم ما لیکن او گرامی ترست کو داناست
خیرالامور اوسط اولاد آدمیم در عین عالمیم و مبرا ز عالمیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضیق وقت یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
روله یعنی چه؟
روله یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز