اخلاق ذاتی و اکتسابی

کلمۀ اخلاق از نظر لغوی، جمع خُلق به معنای صفتِ نفسانیِ پایدار و ملکۀ راسخ است. هنگامی که یک صفت در وجود انسان به صورت ملکه درآید، افعال مرتبط با آن به‌صورت خودجوش و بدون نیاز به تأمل یا تردید از وی صادر می‌شود. برای مثال، فردی که دارای خُلق سخاوت است. در این مفهوم، ذاتی یا فطری بودنِ خصلت شرط نیست و همچنین منشأ پیدایش آن لزوماً تکرار عمل نیست؛ بلکه ممکن است حالتی در نفس رسوخ کرده باشد که رفتارهای خاصی را به دنبال دارد.

در حوزۀ علم اخلاق، دو گونه اخلاق قابل تمایز است: اخلاق فطری و اخلاق اکتسابی. اخلاق فطری بر گرایش‌های یکسان و ذاتی انسان‌ها دلالت دارد، در حالی که اخلاق اکتسابی تحت تأثیر عوامل بیرونی مانند محیط اجتماعی، خانوادگی، جغرافیایی، شرایط ویژه یا حتی آموزه‌های دینی شکل می‌گیرد. برای نمونه، زندگی در مناطق کویری ممکن است صفاتی چون قناعت و ایثار را پرورش دهد یا التزام به دستورات دینی، منجر به شکل‌گیری اخلاق دینی مکتبی می‌شود که غایت آن دینداری و تنظیم رفتار بر اساس ارزش‌های دینی است. در نگاه عامه، معمولاً تکرار عمل، شرط تحقق اخلاق تلقی می‌شود، در حالی که در تعریف اصطلاحی، حتی رفتاری که با تأمل همراه باشد نیز می‌تواند در قلمرو اخلاق قرار گیرد.

واژۀ سیره نیز در ادبیات اخلاقی به عنوان معادلی برای اخلاق به کار می‌رود و به طریقه، هیئت و حالت ثابتِ افراد در رفتار اشاره دارد. علم سیره‌شناسی نیز به بررسی اصول، روش‌ها و سبک‌های رفتاری افراد می‌پردازد. آنچه در سیره و سیره‌شناسی موضوع بحث است، وجود وضعیت پایداری در افراد است که کردارهای متناسب با آن را به دنبال دارد. از این منظر، سیره‌شناسی در پی شناسایی الگوهای ثابت رفتاری است که از حالات درونی انسان ناشی می‌شوند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کلمه اخلاق از نظر لغت، جمع خلق است. این کلمه زمانی به کار می رود که شخص صفت نفسانی یا ملکه راسخه، و یا حالتی که در نفس او رسوخ کرده، را دارا باشد.
هر زمان که صفتی در انسان ملکه شد افعالی که متناسب با آن صفت هستند، بدون نیاز به فکر کردن، سنجیدن از انسان صادر شود. مثلا خلق سخاوت یک حالت نفسانی است که کسانی که این خلق را دارند در موقع بذل و بخشش دچار تردید نمی شوند بلکه این حالت، انسان را از این که درباره کاری که می خواهد انجام دهد تفکر کند یا شک و تردیدی در انجامش داشته باشد بی نیاز می کند نکته قابل توجه این که در مفهوم خلق، ذاتی و فطری بودن خصلت ملاحظه نشده و هم چنین منشا این خصلت یا ویژگی آن، مشروط به تکرار عمل نشده است.
← کاربر علم اخلاق
اخلاق لغوی، اخلاقی است که فطری نیست و نیز فکر کردن و تردید داشتن ندارد. اخلاق اصطلاحی حتی با تامل هم اخلاق است. در اخلاق از یک سو پای فطرت به میان آمده تا نشان دهد انسان و اخلاق لازم و ملزوم اند. فطرت اصل فضیلت خواهی را تایید کرده اما به شیوه آن کاری ندارد پس اجتماع، خانواده، زمان، مکان و حتی دین می تواند منشا خلق یک خلق باشد آن چه در دین مطرح شد وجود خلقیاتی است که غایت آن دین مداری است و اخلاق، مکتبی اخلاقی است که در آن به انسان یاد می دهد تا چگونه زیستن را تجربه کند و حتی چگونه مردن را نیز انتخاب کند. اخلاق دینی ـ مکتبی نوعی اخلاق اکتسابی است که در آن فرد با خواسته های دین آشنا شده و افعال و رفتارش را مطابق با آن تنظیم می کند. غیر از دین، محیط و موقعیت های خاص می تواند خلقیاتی را برای انسان اکتسابی کند. مثلا شرائط اقلیمی در مناطق کویری خصلت های قناعت، صرفه جویی، ایثار گری، ذخیره سازی را تعبیر می کند و شرائط ویژه حاکم بر دوره سربازی روحیه و خلقیات، سحر خیزی، حراست از خود، نظم، دفاع و... را در انسان رشد می دهد. آن چه در اخلاق فطری مورد نظر است گرایش های یکسان انسان هاست و آن چه در اخلاق اکتسابی مطرح است، خصلت های فردی است. در نگاه عامیانه به اخلاق، دست کم شرطی که در آن مورد توجه است تکرار عمل یا اصرار بر آن است. در غیر این صورت به عنوان یک فعل توصیفی مورد قضاوت قرار می گیرد. یکی از کلمات معادل اخلاق واژه سیره است. این کلمه در اصطلاح فن، حالت انسان، یعنی نوع خاص و رفتار و عمل او است. از این رو بسیاری سیره را، معنای طریقه، هیات، و حالت دانسته اند. این تعریف با شناختی که از اخلاق لغوی بیان شد، هماهنگ است. در کنار این واژه، علم سیره شناسی است. شناخت اصول، روش ها و سبک های گوناگون افراد در رفتار و کردارشان را سیره شناسی گویند. بنابر این در سیره و سیره شناسی آن چه موضوع بحث قرار می گیرد حالت و کردار افراد است. منظور از حالت، وجود وضعیتی ثابت در افراد است که این حالت سبب بروز کردار هایی در همان راستا است. در خصوص نیاز انسان به فضیلت که در نهاد او تعبیر شده، وجود اسوه و الگو امری ضروری به نظر می رسد به همین خاطر در قرآن وجود پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ را به عنوان اسوه و الگو معرفی می کنند «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة؛ مسلما برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود...» این آیه در قرآن بر ضرورت وجود اسوه به نکته ای دیگر اشاره می کند که این اسوه از همه جهات می تواند الگو باشد. زیرا واژه «حسنه» از لحاظ لغت اطلاق دارد. ( اطلاق در مقابل مقید است هرگاه کلمه ای دارای قید باشد آن را مقید گویند مثلا نماز جمعه، فقط مراد نمازی است که در روز جمعه می خوانند اما کلمه « نماز » هر نمازی را شامل است حتی نماز جمعه را. این کلمه ای که می تواند شامل همه نمازها شود، را اطلاق (و یا مطلق) گویند.) و می رساند که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلّم ـ علاوه بر مسائل اخلاقی، می تواند الگویی برای سیاست، قضاوت، مدیریت جامعه، خانواده و... باشد و همگان می توانند از آن اسوه حسنه بهره مند شوند.

جمله سازی با اخلاق ذاتی و اکتسابی

شد اطلاقش بکشف هر چه مستور بود در علم ذاتی و اینست مشهور
خود آن ذاتی و فعلی و صفاتیست کنون بشنو که حرف از اسم ذاتیست
کنون ازوصل برخور همچو منصور که در ذاتی و از ذاتی علی نور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال عشق فال عشق فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فرشتگان فال فرشتگان