اتش مزاج

لغت نامه دهخدا

( آتش مزاج ) آتش مزاج. [ ت َ م ِ ] ( ص مرکب ) تندخو.

فرهنگ عمید

( آتش مزاج ) ۱. سوزاننده.
۲. [مجاز] دارای غریزۀ شدید جنسی، آتشی مزاج.

فرهنگ فارسی

( آتش مزاج ) تندخو

جمله سازی با اتش مزاج

دل آتش مزاج من به هیچ از جوش ننشیند مگر آب دم خنجر نشاند آتش او را
آتش مزاج من بگذار این عتاب را چین بر جبین ندیده کسی آفتاب را
به ساغر دل آتش مزاج می ریزد شراب شعلهٔ حل کرده، رنگ آل کسی
صبر چیست آتش مزاجی داشتن سوختن مردن همه بگذاشتن
چه ریزد شعله غم جای می در جام من ساقی آتش مزاج از بخت بد فرجام من