فریوک

لغت نامه دهخدا

فریوک. [ ف َ ری وَ ] ( اِ ) به معنی خربزه است که عربان بطیخ گویند. ( برهان ). نام فارسی بطیخ است. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

به معنی خربزه است که عربان بطیخ گویند.

جمله سازی با فریوک

در برهان قاطع در وصف این پرنده آمده‌است که: «گویند چنان بر روی زمین نشیند که هرکس او را ببیند پندارد که قوت برخاستن و پریدن ندارد و همین که پیش او روند برخاسته اندک راهی پرواز کند و باز بنشیند.» در فرهنگ انجمن‌آرا دربارهٔ این پرنده نوشته شده‌است که «مرغی است که صفیر بسیار زند و شبیه به باشه (بازهای کوچک) است چون بر زمین نشیند چنان نماید که قوت برخاستن و پریدن نیارد چون شبان یا دیگری نزدیک او رود برخیزد و اندک دورتر رود و نشیند و هر چند بیشتر روند او همچنین کند و از این روی بدین نام معروف شده‌است و آن را به بیغو شکار کنند. شُبان فریو؛ و شُبان فریوک نیز گویند.».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشق فال عشق فال احساس فال احساس فال کارت فال کارت