عاضه

لغت نامه دهخدا

عاضه. [ ض ِه ْ ] ( ع ص ) شتر عضاه خوار. ج، عَواضه؛ بعیر عاضه و ناقة عاضه و عاضهة و حیة عاضه و عاضهة. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مار که گزیده اش در حال بمیرد.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || جادوگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با عاضه

مهمترین عاضه جانبی این دیورتیکها هیپوکالمی است لذا بسیاری اوقات این دیورتیکها در ترکیب با دیورتیک‌های نگهدارنده پتاسیم تجویز می‌شوند، در نتیجه غلظت پتاسیم خارج سلولی زیاد می‌شود مانند تریامترن اچ. این داروها با کاهش دفع اسیداوریک ادرار موجب هایپراوریسمی می‌شوند لذا در بیماران نقرسی توصیه نمی‌شوند. تیازیدها موجب هایپرگلیسمی و هایپرلیپیدمی نیز می‌شوند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال آرزو فال آرزو فال چوب فال چوب فال ارمنی فال ارمنی