قعقاع درخواست مبارزهٔ تن به تن کرد و بهمن جادویه گام جلو نهاد و هنگامی که با او روبهرو شد، قعقاع او را شناخت و فریاد انتقام و خونخواهی سر داد[پ ۱۵] و در آخر موفق به کشتن بهمن جادویه شد. قتل جادویه، سردار بزرگ ایران توسط قعقاع موجب نیرو یافتن سپاه اسلام و تضعیف سپاه رستم شد، پس از مرگ او فیروزان و بندوان، برادران رستم برای جنگ تن به تن آماده شدند و حارث بن ظبیان نیز به قعقاع پیوست. بندوان در نبرد به دست حارث کشته شد اما در مورد مرگ فیروزان اختلاف نظر وجود دارد، برخی معتقدند او همانجا و به دست قعقاع کشته شد و برخی همچون عمرو بن شاس بر این باورند که او فرار کرده است و پس از مدتی در واقعهای دیگر کشته شده است. ایرانیان در روز دوم نیز از فیلها استفاده کردند؛ اما مسلمانان با انتخاب تعدادی شتر جسور و پوشاندن آنان با پالان و باجل، به آنان ظاهری ترسناک دادند، هر شتر را تعدادی پیادهنظام محافظت میکرد، سپس آنها را روانه سپاه ایران و به سواران ایرانی حمله کردند و نتیجهٔ مطلوبی نیز دریافتند. زنان عرب در روز دوم نیز به دفن کردن مسلمانان کشتهشده پرداختند و در نتیجه در صحنهٔ جنگ تنها اجساد سپاه رستم دیده میشدند که این باعث دلگرمی سپاه اسلام و از سوی دیگر باعث ناامیدی سپاه ایرانی میشد؛ زیرا آنان مدام همرزمان و دوستان خود را زیر سم اسبان و کشته شدگان میدیدند.