صونه

لغت نامه دهخدا

( صونة ) صونة. [ ص َ ن َ ] ( ع اِ ) طبله عروس که بخور و لوازم آرایش در آن نهد. عتیده. ( اقرب الموارد ). طبله که در آن خوش بوی نگاه دارند. ( منتهی الارب ). بویدان.

جمله سازی با صونه

برخى عارفان گفته اند: ( العلم من شرطه لمن خدمه انيجعل الناس ‍ كلهم خدمه و اوجب صونه عليه كما يصون من عاش، عرضه و دمه :):از شرايط فراگيرى و خدمت به دانش، آن است كه همه مردم را به نوكرى علم دارد.صيانت علم را بر خويشتن فرض شمارد همان طور كه خون و آبروى معاشران و خانوادهخويش را پاس مى دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال چوب فال چوب فال پی ام سی فال پی ام سی فال اعداد فال اعداد