لغت نامه دهخدا خوشامن. [ خوَ / خ ُ م َ ] ( اِ ) خوشتامن. خوشدامن. مادرشوهر. || خوشتامن. خوشدامن. مادرزن. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
جمله سازی با خوشامن ۳۷. ۲۰۰۵، تایوان، تایپه: مجتبی شریفزاده و سارا بیگی مدال طلا، امیر حسین خوشامن و فؤاد تقدیری مدال نقره (نفرات ذخیره: نکو پناهی، سبا جعفرپور، محمدامین رحیمیان و سیدحسام موسوی مهر).