خاصک

لغت نامه دهخدا

خاصک. [ ص َ ] ( اِ ) تافته خانشاهی:
در هم کشم چو چین قبا روی از ملال
گر خاصک آورد که کند پوشش تنم.نظام قاری ( دیوان ص 119 ).خاصک تو ستانی بقد ارمک تو دهی
یا رب تو بلطف خویش بستان و بده.نظام قاری ( دیوان، ص 142 ).یکی صوفک و خاصک دلپذیر
در آن خیل وامانده بی بارگیر.نظام قاری ( دیوان ص 185 ).

جمله سازی با خاصک

💡 اُختُ النَبُوَّة صنعویه (کیمیا)همواره نقد وقت و قوت لا یموت خاصکان دولت ولایتست از ان است که حضرت مولی الموالی علی روحی فدا عشاقه میفرمایند به هر کس بخواهیم اخت النبوة را اعطا مینماییم

💡 به دستور ملک اشرف ابوالنصر قانصوه از یبردی الغوری سیاه‌پوست در سال ۸۵۰ هجری ۱۴۴۶ میلادی بنا شد که به اشرف قایتبای تعلق داشت و او را در کارهای مختلف گمارده و سپس خاصکی منصب داد. او برای ۱۰ سال امیر بود و بعد نماینده طرطوس شد و به‌ عنوان پرده‌دار در حلب به کار گرفته شد و سپس به دادستانی ملطیه منتقل شد.

کس ننه یعنی چه؟
کس ننه یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز