جیومرت

لغت نامه دهخدا

جیومرت. [ م َ ] ( اِخ ) کیومرث. رجوع به کیومرث شود.

جمله سازی با جیومرت

کیومرث در تاریخ‌نگاری‌ها و داستان‌های ایرانی و گیومرث یا جیومرت تاریخ‌نگاری‌های اسلامی و گیومرد یا کیومرث یا گیوک مرت پهلوی همگی از واژه اوستایی «گیه مرتَ» ریشه گرفته‌است. بخش «گیه» به معنی جان و بخش «مرت» در معنای مُردن است. مرت یعنی درگذشتنی، میرا و فانی و بدین‌سان «گیه مرت» به معنای «زندگانی میرا» یا «حیات فانی» است. به سخن دیگر انسان و آدمی چون سرانجام آن فنا و زوال است، زنده میراست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال اعداد فال اعداد فال مکعب فال مکعب فال تک نیت فال تک نیت