جست زدن

لغت نامه دهخدا

جست زدن. [ ج َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) جَستن. پریدن. خیز برداشتن. جهش کردن. جِسْت زدن. رجوع به کلمه مزبور شود.
جست زدن. [ ج ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) لهجه و تلفظی است در جَسْت زدن. رجوع به این کلمه شود.

فرهنگ فارسی

لهجه و تلفظی است در جست زدن

جمله سازی با جست زدن

جهیدن (Stotting) یا جستن (Pronging)، رفتاری است که در چهارپاها، به ویژه آهوها وجود دارد، که در آن به هوا می‌جهند و هر چهار پا را همزمان از زمین بلند می‌کنند. معمولاً پاها در وضعیت نسبتاً سفت نگه داشته می‌شوند. توضيح گوناگونی در مورد جستن ارائه شده است. شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه حداقل در برخی موارد این یک سیگنال صادقانه برای شکارچیان است، مبنی بر اینکه شکار جانور در حال جست زدن دشوار است.