انذال

لغت نامه دهخدا

انذال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَذل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ نذیل. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ). کسان فرومایه و ناکس و حقیر و خوار. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ): او یکی بود از جمله اراذل و انذال. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 188 ). و رجوع به نذل و نذیل شود.

فرهنگ فارسی

جمع نذل. کسان فرومایه و ناکس و حقیر و خوار. او یکی بود از جمله ارذال و انذال.

جمله سازی با انذال

بشکر آنکه ببحر کفش فتاد ز بحر همیشه کلکش در سجده بود چون انذال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال چای فال چای فال شمع فال شمع فال تخمین زمان فال تخمین زمان