اعصب

لغت نامه دهخدا

اعصب. [اَ ص َ ] ( ع ص ) مرد بی موی پیش سر. || سنان زدوده. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با اعصب

· اثر پیچیدگی اعصب بر رفتار (حشرات، علم محاسبه)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جوز
جوز
متمایز
متمایز
محتمل
محتمل
مطلقه
مطلقه