استفزاز

لغت نامه دهخدا

استفزاز. [ اِ ت ِ ] ( ع مص )سبک گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). سبک گردانیدن ترس کس را. ( منتهی الارب ). دل دادن. || سبک شمردن. خوار داشتن. ( منتهی الارب ). سبک داشتن. || طلب خفت و خواری کردن. || از جای برکندن. ( منتهی الارب ). || از خانه بیرون کردن. || ترسانیدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

سبک گردانیدن

جمله سازی با استفزاز

استفزاز به معناى بيرون كردن به قهر و زور است، و معناى آيه روشن است.
يستفز از ماده استفزاز به معنى بيرون راندن به زور و عنف است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
می نگارد
می نگارد
طی کشیدن
طی کشیدن
افتخار
افتخار
ادریان
ادریان