اساوره

لغت نامه دهخدا

( اساورة ) اساورة. [ اَ وِ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ اُسوار و اَسْوِرة. جج ِ سِوار. یاره ها. دست برنجنها. || سواران فرس. سواران و اسپان. ( آنندراج ): همه جهان را عمارت کرد واساوره را دستینهای زر در دست راست کرد بر سبیل اکرام و همتی بلند که داشت. ( فارسنامه ابن البلخی ص 48 ). || ( اِخ ) ( فارسی الاصل ) قومی از عجم که دربصره ساکن شدند چون احامره بکوفه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جمع اسوار به معنی سوار، سواربراسب، وتیرانداز، ونیزاساوره: گروهی ازایرانیان که درقدیم دربصره ساکن شدند
دست برنجنها

دانشنامه آزاد فارسی

اَساوِره
رجوع شود به:اسواران

جمله سازی با اساوره

اساوره (عربی: أساورة) یک یگان نظامی در سپاهیان خلفای راشدین و خلافت اموی بود. این یگان از نجیب زادگان ایرانی تشکیل شد که در اصل بخشی از یگان اسواران ارتش ساسانی بودند؛ و در سال ۷۰۳ میلادی نیز این یگان منحل شد.
ابوموسی گفت:«آنگونه که ماییم شما نیز خواهید بود دیگر چه نیازی به چنین عهدنامه و چنین شرایطیست؟» اما گروه اعزامی سیاه سوار، این سخن را نپذیرفت.ابوموسی موضوع را کتبا به اطلاع خلیفه رساند و عمر، خلیفه دوم مسلمانان گفت : آنچه می گویند بپذیرید.به‌دنبال تکمیل این عهدنامه تمام یگان اساوره به رهبری «سیاه سوار» به اسلام گرویدند.
ابوموسی گفت:«آنگونه که ماییم شما نیز خواهید بود دیگر چه نیازی به چنین عهدنامه و چنین شرایطیست؟» اما گروه اعزامی سیاه سوار، این سخن را نپذیرفت.ابوموسی موضوع را کتبا به اطلاع خلیفه رساند و عمر، خلیفه دوم مسلمانان گفت : آنچه می گویند بپذیرید.به‌دنبال تکمیل این عهدنامه تمام یگان اساوره به رهبری «سیاه سوار» به اسلام گرویدند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز