لغت نامه دهخدا اردع. [ اَ دَ ] ( ع ص ) گوسپند سیاه سینه ٔسپیدبدن. مؤنث: رَدْعاء. ( منتهی الارب ). ج، رُدع.
جمله سازی با اردع رسول اكرم و تيراندازى <>فرمود: من با گروهى كه ابن اردع در آن است همكارى مى كنم. فرمود: من با گروهى كه ابن اردع در آن است همكارى مى كنم.