ابومعبد

لغت نامه دهخدا

ابومعبد. [ اَ م َ ؟ ] ( اِخ ) ازهر. محدث است.
ابومعبد. [ اَ م َ ؟ ] ( اِخ ) حفص بن غیلان. محدث است و از مکحول و سلیمان بن موسی روایت کند.
ابومعبد. [ اَ م َ ؟ ] ( اِخ ) خزاعی. صحابی است.
ابومعبد. [ اَ م َ ؟ ] ( اِخ ) عبداﷲبن عکیم. صحابی است.
ابومعبد. [اَ م َ ؟ ] ( اِخ ) مقدادبن عمرو الکندی. صحابی است.
ابومعبد. [ اَ م َ ؟ ] ( اِخ ) نافذ. مولی بن عباس. از عباس روایت کند و عمروبن دینار از وی روایت آرد.

جمله سازی با ابومعبد

💡 ابومعبد گفت: اين مرد، حتما بزرگترين مرد قريش است، و سوگند ياد كرد كه اگر او راببيند، به او ايمان بياورد، و از پيروان نزديك او گردد(8).

💡 پيامبر (ص ) به پستان گوسفند دست كشيد و دعا كرد كه خداوند آن را پر از شير كند،ناگهان شير از پستان آن گوسفند جارى شد، به طورى كه پيامبر (ص ) و همه خانوادهام معبد از آن خوردند و سير شدند، سپس پيامبر (ص ) از آن شير دوشيد و ظرفها را پركرد، و به اين ترتيب از پيامبر (ص ) يك معجزه آشكار در آنجا سرزد و سپس آن حضرتاز آنجا رفت ابومعبد (شوهر ام معبد) از بيابان آمد، در ظرفها شير فراوان ديد، بسيارتعجب كرد و پرسيد: اين همه شير از كجا آمده ؟با توجه به اينكه حتى يك قطره شيربراى پسرانش وجود نداشت.

انس یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
جوز یعنی چه؟
جوز یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز