ابوصامت

لغت نامه دهخدا

ابوصامت. [ اَ م ِ ] ( ع اِ مرکب ) قراد. کنه.

جمله سازی با ابوصامت

و شاهد بر اين گفتار آنكه: در روايت ابوصامت گذشت كه من حديثنا بعضى ازاحاديث ما قبل تحمل نيست و بنابراين، مورد اين روايات با رواياتاول كه مى فرمايد: لا يحتمله الا ملك مقرب مورد واحدى است و مشكك و داراى مراتب ودرجاتى است.