مستغش

لغت نامه دهخدا

مستغش. [ م ُ ت َ غ ِش ش ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استغشاش.خائن شمرنده کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || گمان غش و خیانت کردن برنده کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به استغشاش شود.

جمله سازی با مستغش

(( (رواة الكتاب كثير، و رعاته قليل. فكم من مستنسخ للحديث، مستغش للكتاب. والعلماء، يجزيهم الدراية، و الجهال الرواية ) )). در نتيجه، تفسير حديث مذكور،چنين خواهد بود. راويان كتاب و قرآن كريم، فراوانند، و رعايت كنندگان آن، اندك اند.چه بسا نويسندگان حديث وجود دارند كه نسبت به قرآن خيانت مى كنند. فهم وعمل به روايات، بار تكليف را از شانه علماء برميدارد، در حاليكه روايت ونقل حديث - منهاى دانستن و عمل كردن - مى تواند براى اسقاط تكليف جاهلان، كافى باشد.
524- (( ان رواة الكتاب كثير، و ان رعاتهقليل. و كم من مستنصح للحديث، مستغش للكتاب؛ فالعلماء يحزنهم ترك الرعاية، والجهال يحزنهم ترك الرواية )). (منية المريد، ص 181. الكافى 1/62). در متنچاپى منية المريد، حديث مذكور بدينگونه آمده است:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال انگلیسی فال انگلیسی فال اوراکل فال اوراکل فال جذب فال جذب