لغت نامه دهخدا
محدودات.[ م َ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ محدودة. رجوع به محدودة شود.
محدودات.[ م َ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ محدودة. رجوع به محدودة شود.
جمع محدوده ( محدود ).
💡 و اين موجودات همانطور كه معلوم است به علمى بى نهايت و غيرمقدر، يعنى موجود در ظرفعلم است به وجودى غير مقدر و بى اندازه، همچنين با حدودى كه دارند معلوم و موجود درظرف علم هستند و اين علم يعنى علم به محدودات بطورى كه توضيحش خواهد آمد، همانكرسى است.